بس بكفتى تاكنون بودى خديو بند كردى زنده بوشى را بريو همجوسنك منجنيقى آمدى آن سخن برشيشه خانه اوزدى هرجه صدروز آن كليم خوش خصاب ساختى دريكدم او كردى خراب عقل تودستور مغلوب هواست درو جودت رهزن راه خداست واى آن شه كه وزير شن اين بود جاى هردو دوزخ بركين بود مرهوا راتووزير خود مساز كه برارد جان باكت ازنمار شاد آن شاهى كه اورادستكير باسداندركارجون آصف وزير شاه عادل جون قرين اوشود نام او نور على نور بود شاه جون فرعون وهامانش وزير هردورا نبود زبد بختى كزير بس بود ظلمات بعضا فوق بعض نىخرد يارونى دولت روز عرض | | |