كرده درشب سوى معراجش روان سر كل با اونهاده درميان رفت موسى بربساط آن جناب خلع نعلين آمدش ازحق خطاب جون بنزديكى شد از نعلين دور كشت در وادى المقدس غرق نور باز در معراج شمع ذو الجلال مى شنود آواز نعلين بلال موسىء عمران اكرجه بودشاه هم نبود انجاش بانعلين راه ابن عنايت بين كه بهر جاه او كرد حق باجاكر دركاه او جاكرش را كرد مردكوى خويش دار بانعلين راهش سوى خويش موسىء عمران جون آن رتبت بديد جاكر اورا جنان قربت بديد كفت يا رب امت اوكن مرا در طفيل همت اوكن مرا اوست سلطان وطفيل اوهمه اوست دائم شاه وخيل اوهمه | | |