علم خلقست باسوى جهات بى جهت دان عالم امر وصفات بى تعلق نيست مخلوقى بدو آن تعلق هست بيجون اى عمو اين تعلق را خرد جون بى برد بسته فصلت ووصلست اين خرد زين وصيت كرد مارا مصطفى بحث لكم جوييد در ذات خدا آنكه درذاتش تفكر كردنيست در حقيقت آن نظر درذات نيست هست آن يندار اوزيرا براه صد هزاران برده آمد تااله هريكى دربرده موصول جوست وهم او آنست كه آن عين هوست بس يمبر دفع كرد اين وهم ازو تانباشد درغلط سودا بزاو در عجائبهاش فكر اندر رويد از عظيمى وزمهابت كم شويد جونكه صنعش ريش وسلبت كم كند حد خود داند زصانع تن زند جزكه لا احصى نكويد اوزحان كزشمار وحد برونست آن بيان | | |